برای این که کسی به ادبیات علاقهای پایدار داشته باشد، دو شرط باید برقرار باشد. یک اینکه عادت مطالعۀ آثار وزین بایستی در دوران کودکی برایش «به شدت الگوسازی» شده باشد. به عبارت دیگر، یکی از والدین یا هر دویشان بایستی اهل مطالعۀ کتابهای جدی بوده و کودک را هم به این کار تشویق کرده باشند.
ولی داشتن پدر یا مادری اهل مطالعه به تنهایی برای اینکه کسی در تمام طول زندگیاش کتابخوانی پر و پا قرص باشد کافی نیست. یک کتابخوان خردسال باید کس دیگری هم در زندگی داشته باشد که بتواند با او دربارۀ این علاقۀ مشترک حرف بزند. بچه همین که به مطالعه عادت کرد، شروع میکند به اینکه زیر لحاف و با نور چراغقوه کتاب بخواند. اگر والدین باهوش باشند، بچه را از این کار منع میکنند که باعث میشود از آن طرف بیشتر ترغیب شود. وگرنه بچه یکی جفت خودش پیدا میکند که او هم عادت به مطالعه دارد و دوتایی این را مثل یک راز بین خودشان نگه میدارند. پیدا کردن این همراه ممکن است تا خود کالج دست ندهد. خصوصاً در دوران دبیرستان اهل مطالعه بودن جریمه هم دارد. خیلی از بچههایی که تا قبل از کالج تنهایی برای خودشان کتاب میخواندند، تازه آنجا که میرسند کشف میکنند که خدایا، اینجا کتابخوانهای دیگری هم هستند!"