اختلالات اضطرابی ۱۰ تا ۲۰٪ از کودکان و نوجوانان را مبتلا می کنند و در صورت عدم درمان، پیش بینی کننده طیف وسیعی از مشکلات روانشناختی مثل افسردگی، در دوران بزرگسالی هستند.
زمانی که کودکان اضطراب را تجربه می کنند، اضطراب به سه طریق آنها را تحت تاثیر قرار میدهد: نخست، تاثیری است که اضطراب بر فرآیندهای ذهنی و فکری کودک میگذارد. کودکان مضطرب افکاری دارند که حول خطرات و تهدیدهایی مثل آسیب دیدن اشخاص نزدیک یا مورد تمسخر واقع شدن قرار می گیرد.
دوم، تاثیر اضطراب بر وضعیت جسمانی کودک است؛ کودکان مضطرب ممکن است از دل درد، سردرد، اسهال و خستگی شکایت کنند.
سوم، و شاید مهم ترین تاثیر اضطراب، اثر آن بر رفتار کودکان است؛ زمانی که کودکان مضطرب هستند ممکن است بی حرکت یا بیقرار شوند، به والد بچسبند یا از قرار گرفتن در هر موقعیت اضطراب آور اجتناب کنند.
وقتی کودکی مضطرب است، طرز تفکر و رفتار او، عامل مهمی در حفظ اضطرابش می باشد. کودکان مضطرب رویدادهای مبهم را خطرناک تفسیر می کنند، اتفاقات بد را به خاطر میسپارند و اتفاقات خوب را فراموش می کنند، و این روش تفکر باعث ادامه اضطرابشان میشود.
اجتناب و فرار کردن، یک بخش اساسی و خودکار شخصیت کودکان مضطرب است؛ که ممکن است شامل اجتناب آشکار مانند عدم تمایل به مدرسه رفتن باشد؛ یا شامل اجتناب مخفی تری مثل صرف زمانی طولانی برای انتخاب لباس یا انجام تکالیف، برای جلوگیری از تمسخر یا تنبیه باشد.
اجتناب باعث میشود که کودک هرگز فرصتی برای فهمیدن اینکه آنچه او را میترساند معمولا حقیقت ندارد، و اگر اتفاق بیفتد توان مقابله با آن را دارد، نداشته باشد.
از آنجا که والدین اغلب به کودکانشان اجازه میدهند تا از ترس هایشان اجتناب کنند، با محافظت کودک در برابر هر نگرانی احتمالی، میتوانند باعث عدم مواجهه کودک با ترس هایش، و پایدار ماندن این باور در کودک شوند که «دنیا واقعا خطرناک است» و «من نمیتوانم به تنهایی ازعهده آن برآیم»
ترغیب کودک مضطرب برای نزدیک شدن تدریجی و سازگارانه به ترس هایش، میتواند باعث شکل گیری تفکر واقع بینانه تر، کاهش پیش بینی خطر در موقعیتهای گوناگون و تعدیل رفتارهای اجتنابی در کودک شود.
منبع خبر:کانال تلگرام دکتر مهدی نیکجو